مهمانهای آهنگین و غیر آهنگین ذهن

در معرض علاقه مندان گذاشتن سخنان آهنگین تا تشفی یابد دل از چیزی حزین

مهمانهای آهنگین و غیر آهنگین ذهن

در معرض علاقه مندان گذاشتن سخنان آهنگین تا تشفی یابد دل از چیزی حزین

ماتم مانا

برف بارید بر لبان من 

لبم شوق نداشت 


قلبم مالامال بود از غم 


برای باریدن برف 

شوق نداشت 


جای خالی

نداشتم برای سکوت 



راه می رفتم و تن سرد درخت 

جان نداشت 


نفرینها می بافتم از تارو پود 


مسحور نفرت بودم و 

عشق جا نداشت 


این اولین دلمردگی من می بود 


از اشتغال به حسادت 

دلم جا نداشت 


به منصه رسیده بود نیرویی در من 


برای انتصاب بیخیالی 


نا نداشت 

من بودم و آن خیابان زیبا 


این بار از سنگینی و ماتم 

راه نداشت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد