مهمانهای آهنگین و غیر آهنگین ذهن

در معرض علاقه مندان گذاشتن سخنان آهنگین تا تشفی یابد دل از چیزی حزین

مهمانهای آهنگین و غیر آهنگین ذهن

در معرض علاقه مندان گذاشتن سخنان آهنگین تا تشفی یابد دل از چیزی حزین

به پای مانا

به پای میز 

نرفتم 

پای رفتن نداشتم 


دست بالای دست 

بسیار بود 


مقهور اندوه شدم 


پای سیب با چایی 

بهانه ی زیستن می شد 

دارچین آلرژیکش 

من را نگذاشت به پایش 

بنشینم 



به پا خیزید برای جماعت نشسته خوب بود 


"پایم نداد فرصت رفتن پیش دوست "

چندی به سخن سعدی مبتلا شدم 


به پای وهم ماندم و نوزادانش اوهام گردیدند 


دست از سر خودم برخواهم داشت 

سر به کوه خواهم گذاشت


به پای گرد خواهم رسید یا نه ؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد