خلیج های گوناگونی بود
خلیج نژاد
روزبروز روزگار اینگونه نزاد
خلیج استعمار
از دیدن روی او
دارم عار
خلیج تعصب
از هجوم آوار
کردم کپ
خلیج تاریخ
موپاره شده و
دیگه نیست باریک
خلیج خشم
انزجار
نادانی
نادانی
یک سره اخم
خلیج جهالت
امان
امان
از این همه عادت
خلیج آزار و آسیب
فکر کرده بودم زنده ام
بوده ام یک آمیب
خلیج حالات دفاعی
لال شدم در بیانم
از من موند یه آهی !