من روزی دارم
تو ، هم شبی
روز وروزگارم خوش باش
در عصری که آشکار شدنها ،شمار نمی آید
صبح صادق تو ، بوی کله پاچه می دهد
من در ظلمات شب ، پیزایی سفارش می دهم
روزم است
روز کلمات خشک و خالی بی کادو
هر روز ، ساعتش برای من است
من ، زندگی می بخشم
اگر
زندگی ام را ندزدند
ای الهه ی زمان
روز و نیم روز
ظهر و عصر و شب
شام گاهم را ، با کادوهایت ، فرخنده کن
کادوی من و دختران دیگر ، دریافت شادی است
تا به دریافت کننده و دریافت شده ، سلام ها بگوییم
ای زاییده زیربار مشکلات
چاره می شود گر خوری شکلات؟!
من پژمرده ،زاییده ی افکار است
رفع می شود آیا با خوردن مآکولات؟!
ای زاییده ی وساوس شیطانی
هر چه بگویی ،می شود کش
شاید قیطانی
سرگرم می کردم خودمو
با وعده ی بی اساس
رایحه ی اناناس رو داشت
اسانس
روی درب و داغون و ذهن لت وپار
دنبال یکی بودم که بهم بده بالانس
چاهم خشک بود از آب حیات
بی آب و بی بذر
رویش می خواد شانس ؟!
می خواهم این بار
نطفه های آزار را
تشخیص دهم زود
نگذارم ببالد برود به سوق بود
نگذارم شاخ وبرگ گیرد
می توانم
می خواهم
خشکش کنم زود