نوشته بود
جات خالی بود
من جای خالی را دیده بودم
جای خالی من در آن حوالی
من پر شده بودم از خالی
خالی
خلا
تهی
هیچ
جای من هیچ بود
من پر شدم از کینه
وقتی که جای پر شما خالی بود
من خالی کردم خودم را از فکر به شما
وقتی حضور شما ،می باید پر بود
من خالی شده بودم از شوق ،شورو زندگی
محتاج بودم
و جای دوستی خالی بود
در صندلیهای پر حیات ، من در قلبم جای خالی برایتان ندارم
من پرم
من پرم
من پرم
باغچه ام پر است از درخت و شکوفه
جای گیاه خودرویی را ندارم
علوفه ای شدی در خاطرم
وقتی تنه ی درخت باورت خالی بود