مهمانهای آهنگین و غیر آهنگین ذهن

در معرض علاقه مندان گذاشتن سخنان آهنگین تا تشفی یابد دل از چیزی حزین

مهمانهای آهنگین و غیر آهنگین ذهن

در معرض علاقه مندان گذاشتن سخنان آهنگین تا تشفی یابد دل از چیزی حزین

حسرت غیرخوراکی

"حسرت نخورم به خواب آن مرداب "

در خواب غفلتم هست سرداب 


تمام خوردنی ها ، دارند بلع 

خوراک حسرت تو بسیار تلخ 


تاسف نخورد به روزگار چنین 

زمین بسیارها دیده به خود جنین 


خوردن سیب از درخت گلابی 

حقیر در لباس تفخر 

چه منجلابی !!

هرس هوس

مکث می کنم 

موقع جواب دادن 

به تو 


تویی که من رو توی تابستون کردی

 وتو 


داشتی میرفتی 

باغ دیگه ای 


گفتی بی حوصله ای 

در عالم دیگری 


توی زمستون و سرما 

یادم افتادی 

 میگی دلت هست با ما 


مکث نمی کنم 

 بهت میگم 

لباس تابستون نداره

 جایی تو سرما 


همونجور مثل کالا 

مثل خدمات 

ادمی نگاه می کنند 

به آدم ها !؟

مثل یه مسافر منتظر تاکسی 

که می خواد از مبدا برسه به مقصد 

آشنا میشیم با کسی ؟!

همینه ،ماجرای عام و تعارف نیست 


مقصد و مسیر مشترک رو پرسیدن

  نمره ش بیست  

 

تا دور باشی از هوسی 


از هوس ادمای نامعلوم و نامیزون 

 یه ساعت رو تخم چشمی 

و لحظه ای دیگر ، 

شدی شاخه ی بریده از تن 

 از  هرسی !

درخت بادومت

توی وجودت داری 

درخت بادوم 


بادوم چشماته  

کادوم 


فوق رویایی میشه احوالم 

وقتی شلوغیا 

هستی 

یادم 


فکر می کنم با یه تنه 

ریشه 

دل دادم و بازم بادم ؟!


بادوم سیاه چشمات 

بادوم هندی رو شادم 


اره من یه بایپولار بد احساس 


به علف ،چمن هم 

دلو 

دادم

فهرست مانا

فهرست دارم


وقتی که برگم  

و

 نور عبور می کنه ازم 


وقتی مهتابم 

و 

نور می گیرم ازت 


وقتی ابر میشم 

و 

غرش دارم فقط 


وقتی شب هستم 

و 

فردا میشم روشن 


فهرست دارم 

از چیزهایی که نمی خواستم 


فهرست دارم 

از خنرز پنزر حافظه ، رویداد و حسرت 


فهرست دارم 

از کاشکی ها 



از آش نخوردن 

و 

دهن سوختن ها 


فهرست دارم 

از ادمهایی محذوف 

نمی خوام ببینمشون 

بشنومشون 

و 

از ندیدنشون بشم 

مشعوف

درخت باور خالی





نوشته بود 


جات خالی بود 


من جای خالی را دیده بودم 


جای خالی من در آن حوالی 


من پر شده بودم از خالی


خالی 

خلا 

تهی 

هیچ 


جای من هیچ بود 

من پر شدم از کینه


وقتی که جای پر شما خالی بود 


من خالی کردم خودم را از فکر به شما 


وقتی حضور شما ،می باید پر بود 


من خالی شده بودم از شوق ،شورو زندگی 

محتاج بودم 

و جای دوستی خالی بود 


در صندلیهای پر حیات ، من در قلبم جای خالی برایتان ندارم 


من پرم 

من پرم 

من پرم 


باغچه ام پر است از درخت و شکوفه 

جای گیاه خودرویی را ندارم 


علوفه ای شدی در خاطرم 

وقتی تنه ی درخت باورت خالی بود